زمستون گذشته، اولین مسابقه طراحی تجربه کاربری داکس برگزار شد. شرکتکنندهها باید پروژهها رو طراحی و تحلیل میکردن و نشون میدادن چطور به راهحل رسیدن. هدف مسابقه این بود که هم مهارت طراحی و فکر کردن به نیازهای کاربر سنجیده بشه، هم نحوه ارائه و مستندسازی. با اینکه خیلی از آثار از نظر ظاهری شبیه هم بودن، بعضی طرحها بیشتر به چشم اومدن؛ نه به خاطر رنگ و جزئیات بصری، بلکه به خاطر چیزهای دیگهای که در سنجش آثار نقش مهمی دارن. در این گزارش، میخوایم همین تفاوتها رو مرور کنیم:
نوشتن مستند یکی از عوامل کلیدی برای درک بهتر طرح و جلب توجه داورهاست. وقتی مسیر طراحی رو واضح توضیح میدی، داورها طرحت رو فراتر از یک خروجی طراحی میبینن و ارزش تصمیمهات رو بهتر درک میکنن.
نتیجه: طراح وقتی مسیر رسیدن به مقصد رو هم نشون میده، ارزش طراحی تجربه کاربری بیشتر میشه.
برای مثال فرد برنده در مستندش بطور کامل روشی که انتخاب کرده، چگونگی اجراش، موارد ارزیابی و نتایج اون رو بصورت کامل توضیح داده. این کار باعث میشه داورا به راحتی مسیر طراحیش رو درک کنن.
یکی از نکاتی که در داوری تفاوت ایجاد کرد، نحوه تحلیل و استدلال پشت طرحها بود. ظاهر زیبا کافی نیست؛ طرح زمانی ارزش پیدا میکنه که پشتش منطق و فکر باشه.
نتیجه: وقتی طراح از داده و تحلیل استفاده میکنه، طراحی نهتنها دیده میشه بلکه بهتر هم درک میشه.
مثلاً در این پروژه، کامیار روش Open Card Sorting رو همراه با روند اجرا و دادههای بهدستاومده مستند کرده. همین باعث شد داورها تحلیلهاش رو دادهمحور بدونن و منطق پشت تصمیمهاش رو بهتر درک کنن.
شرکتکنندههایی که خلاقیت رو واقعا اجرا کرده بودن، آثارشون در مسابقه متمایز شد.
نتیجه: خلاقیت زمانی ارزش داره که طراح اون رو در طراحی نشون بده و کاربر بتونه لمسش کنه.
مثلا در مرحله دوم مسابقه طراحی، برنده تم جادویی رو فقط به عنوان ایده در نظر نگرفته، بلکه توی طراحی دستهبندیها و مستند هم این تم رو اجرا کرده. همین باعث شد خلاقیتش واقعی به نظر بیاد و طرحش توی مسابقه متمایز بشه.
در بعضی پروژهها، شرکتکننده با هماهنگ کردن طراحی بصری و تحلیل، نتیجه خیلی بهتری گرفت. وقتی این دو تا همجهت باشن، طرح منسجمتر و قابلباورتر به نظر میرسه.
نتیجه: طراحی و تحلیل باید یک داستان واحد رو تعریف کنن.
برای مثال، یکی از شرکتکنندهها ایده خلاقانهش رو هم در مستند و هم در طرحش به داورا نشون داد. در تمامی آثارش این خلاقیت و ایدهپردازی هم در طراحی و هم در مستند بطور منسجم دیده میشد.
یکی از چیزهایی که در داوری تفاوت ایجاد کرد، داشتن یک فلو کامل بود. وقتی طراح مسیر کاربر رو از ابتدا تا انتها فکر شده پیش ببره، طراحی واضحتر و حرفهایتر به نظر میرسه.
نتیجه: وقتی فلو کامل باشه، داورها تجربه رو درک میکنن، نه اینکه حدس بزنن.
مثلاً کامیار در مرحله سوم، علاوهبر طراحی مراحل انتخاب جناح، یک «راهنمای مسیر کهکشانی» هم اضافه کرده تا کاربر مرحلهبهمرحله مسیر رو دنبال کنه. همین ترکیب فلو کامل و راهنما باعث شد تجربه واقعیتر به نظر بیاد و داورها روند طراحی رو بهتر درک کنن.
یکی از نقاط ضعف بعضی آثار این بود که مشکلات رو بهصورت کلی بیان کرده بودن، بدون اینکه دقیق توضیح بدن مشکل کجاست یا چرا اتفاق افتاده.
نتیجه: نقد وقتی اثرگذار میشه که از کلیگویی فاصله بگیره و با جزئیات، دلیل و مثال همراه باشه.
برای مثال کامیار برای مرحله اول دقیقا به مشکل اشاره کرده، دلیل مشکل رو هم گفته و در انتها پیشنهاداتی برای بهبودش داده. این کار باعث میشه داورا بفهمن تو مسئله رو کامل درک کردی و پروژهات کاملتر بنظر میاد.
در بعضی پروژهها طراح فقط نوشته بود «UI باید بهتر بشه» یا «دستهبندی خوب نیست» و توضیح نداده بود چرا یا چه راهحلی داره. داورها این مدل بازخوردها رو جدی نگرفتن، چون نشون نمیداد طراح مسئله رو واقعا درک کرده یا برای حلش برنامهای داره.
نتیجه: وقتی شرکتکننده ایراد رو با تحلیل و منبع معتبر پشتیبانی میکنه، اون مشکل ارزش شنیده شدن از سمت داورا رو پیدا میکنه.
برای مثال در اینجا هم مثل بالا هم مشکل و هم دلیل منطقی اون رو همراه با منابع معتبر بهمون گفته.
داورا آثاری رو بیشتر دیدن که علاوه بر طراحی زیبا؛ پشت هر تصمیمشون فکر، تحلیل و مستند بود. وقتی شرکتکننده مسیر رو شفاف نشون بده، دادهها و خلاقیت رو کنار هم بیاره و برای هر نقد دلیل و مدرک داشته باشه، نتیجه فقط یک طرح نیست؛ یک تجربه کامل و قابلباوره.
و در آخر، کامیار صفر قربانی برنده اولین مسابقه طراحی داکس میگه:
یاد بگیرید چطور مستند رو ارائه بدید؛ فقط یک PDF نسازید، به مستند مثل یک محصول نگاه کنید و روایتتون رو جذاب و روان بسازید. و مهمتر از اون، مسئله رو عمیقا بفهمید و درکش کنید و بدونید دقیقا چی ازتون خواسته شده. بهنظرم همین دو تا، کلید اصلی موفقیته.
دیدگاه کاربران