تصور کنید دو نفر برای ساخت خانهای جدید باهم همکاری میکنند. نفر اول، یک معمار متخصص است؛ کسی که در طراحی ساختار، جزئیات فنی، ایمنی ساختمان و تا حدی هم با دکوراسیون داخلی آشناست. این فرد شبیه یک طراح تیشکل است؛ یعنی در یک حوزه خاص تخصص زیادی داشته و در حوزههای مرتبط، دانشی سطحی دارد. چنین طراحانی برای اجرای دقیق، توجه به جزئیات و همکاری با دیگر اعضای تیم بسیار ارزشمندند.
اما حالا نفر دومی وارد میشود که هم در معماری و هم در طراحی داخلی مهارت دارد و در عین حال میتواند پروژه را هدایت و تیمها را مدیریت کند. او نهتنها در چند حوزه تخصص دارد، بلکه توانایی رهبری، تفکر استراتژیک و هماهنگی بین بخشهای مختلف پروژه را نیز دارد. این فرد مثل یک طراح ویشکل عمل میکند؛ کسی که هم تخصص دارد و هم توانایی مدیریت و نوآوری در کل مسیر طراحی.
در دنیای تجربه کاربری، هر دو نقش اهمیت بالایی دارند. طراحان تیشکل برای تمرکز عمیق روی بخشهایی مثل تحقیق کاربر، طراحی رابط یا دسترسپذیری ضروریاند؛ در حالی که طراحان ویشکل میتوانند با ترکیب تخصص و مهارتهای رهبری، پروژه را در مسیر درست هدایت کنند و طراحی را با نیاز کاربران و اهداف کسبوکار همسو نگه دارند.
در یک تیم طراحی موفق، حضور هر دو نقش در کنار هم، مثل داشتن مهندسان ماهر و مدیران خلاق، باعث میشود تجربهای کامل، کارآمد و انسانی برای کاربران ساخته شود.
طراحان تیشکل بهعنوان «متخصصان چندکاره» شناخته میشوند. آنها در یک حوزه خاص مانند طراحی تعامل تخصص دارند و در عین حال با حوزههای دیگری مانند پژوهش کاربری، طراحی پروتوتایپ و طراحی بصری هم آشنا هستند. این ویژگی به آنها کمک میکند تا در تیمهای مختلف بهخوبی همکاری کنند. برای مثال، یک طراح ممکن است در طراحی وایرفریم مهارت داشته باشد (میله عمودی T)، اما در عین حال توانایی انجام تستهای کاربردپذیری و تحلیل دادهها را هم داشته باشد (میله افقی T). این طراح میتواند در هر بخش از پروژه به تیم کمک کند.
طراحان ویشکل بهعنوان «رهبری نوآور» شناخته میشوند. آنها در یک حوزه خاص مانند دسترسپذیری تخصص دارند و در عین حال توانایی رهبری تیم و هماهنگ کردن استراتژیهای طراحی با نیازهای کاربران و اهداف کسبوکار را نیز دارند. این ویژگی به آنها کمک میکند تا علاوه بر داشتن تخصص در یک زمینه، توانایی مشاهده کل پروژه و هدایت نوآوری را هم داشته باشند. برای مثال، یک طراح ویشکل ممکن است در دسترسپذیری تخصص داشته باشد (پایه v)، اما در عین حال میتواند تیمهای مختلف را رهبری کند تا استراتژیهای طراحی را با نیازهای کاربران و اهداف کسبوکار هماهنگ کند (بازوهای v). این طراح فقط یک کار را انجام نمیدهد، بلکه به نوآوری و پیشرفت پروژهها نیز کمک میکند. برای مثال، جولی ژو (Julie Zhuo) با سابقه ۱۴ ساله در فیسبوک، نهتنها در طراحی رابط کاربری تخصصی عمیق دارد، بلکه با رهبری تیمهای بزرگ، مشارکت در استراتژی محصول و نگارش کتابی درباره مدیریت، به یکی از برجستهترین نمونههای طراحان تیشکل و ویشکل تبدیل شده است.
آگهیهای شغلی معمولاً متقاضیان را در چارچوبهای محدود و با لیستهای بلند از انتظارات و الزامات مشخصی قرار میدهند، که بیشتر برای طراحان تیشکل طراحی شده است. این افراد در یک حوزه خاص از طراحی تجربه کاربری تخصص دارند و در حوزههای دیگر نیز آگاهی دارند. با این حال، به گفته برد فراست (Brad Frost)، ارزش واقعی افراد در توانایی عبور از مرزهای تخصصی است. طراحان «ویشکل» با مهارتهای عمیق در یک یا چند حوزه خاص و جستجو در زمینههای مرتبط، توانایی ترکیب این مهارتها برای نوآوری و برقراری ارتباط میان حوزههای مختلف را دارند.
اگر شما در یک حوزه خاص متخصص باشید، هیچ مشکلی نیست. طراحان زیادی وجود دارند که در یک حوزه خاص مثل یوایکس رایتینگ یا تایپوگرافی تخصص دارند و بسیار موفق هستند. اما کار کردن روی مهارتهای دیگر نیز مزایای زیادی دارد:
هرچه بیشتر در حوزههای مختلف مرتبط با تخصص خود، آشنایی پیدا کنید، درک بهتری از زمینههای کلی مسائل پیدا میکنید و در نتیجه دانش عمیقتری برای ایجاد راهحلهای بهتر، ارائه میدهید.
بزرگترین ریسک تخصص در یک حوزه خاص، تغییرات بازار و تقاضا است. زمانی ممکن است بازار از افرادی با مهارتهای مشابه اشباع شود که در نتیجه تقاضا برای این مهارت را کاهش میدهد (مانند پیشرفتهای هوش مصنوعی). همچنین، بسیاری از شرکتها با افرادی که تنها یک تخصص خاص داشته باشند، همکاری نمیکنند و به جای آن انتظار دارند که کارمندان در چندین حوزه فعالیت کنند. داشتن چندین مهارت متنوع، به شما کمک میکند تا توانایی همکاری با شرکتهای استارتاپی نیز داشته باشید و اگر تقاضا برای یک تخصص شما کم شد، همچنان توانمند بمانید.
اگر شما فقط بر روی حوزه تخصصی خود تمرکز داشته باشید، ممکن است فرض کنید که بهترین انتخاب است. ممکن است یادگیری تخصصهای جدید در حوزههای دیگر، کمک بسیاری به شما کند.
آیا بهتر است یک طراح تیشکل شوید یا یک طراح ویشکل؟ انتخاب این مسیر به اهداف شغلی، وضعیت فعلی شما در حرفهای یا مبتدی بودن و نیازهای شغلی بستگی دارد. هر یک از این دو مدل، مزایای خاص خود را دارد و باید بر اساس شرایط خود تصمیم بگیرید که کدام مسیر برایتان مناسبتر است.
در نهایت، انتخاب بین تیشکل و ویشکل بستگی به اینکه در کجای مسیر شغلی خود قرار دارید و چه نوع نقشهایی را در آینده میخواهید ایفا کنید دارد. این دو مدل هرکدام برای شرایط خاصی مفید هستند و میتوانند به شما در رسیدن به موفقیت در دنیای طراحی کمک کنند.
پاسخ مشخصی برای این پرسش وجود ندارد، زیرا این موضوع کاملاً به شرایط و موقعیت فعلی شما بستگی دارد. اما یک راهکار منطقی این است که یادگیری خود را متناسب با سطح تجربه کاری در طراحی تجربه کاربری تنظیم کنید.
اگر در ابتدای مسیر حرفهای خود هستید، تمرکز اصلی شما باید بر روی یادگیری مهارت خاص باشد. در این مرحله، داشتن یک پایه تخصصی قوی اهمیت زیادی دارد، زیرا بدون آن، یادگیری مهارتهای جانبی چندان مفید نخواهد بود. همچنین، از افراد تازهکار انتظار نمیرود که در چندین حوزه مهارت داشته باشند. بنابراین، روی کاری که به آن علاقه دارید یا برای آن استخدام شدهاید تمرکز کنید و مهارتهای اصلی خود را تا حدی توسعه دهید که پایهای محکم برای رشد حرفهایتان ایجاد کند.
پس از دو سال کار در حوزه UX، احتمالاً به مهارتهای اساسی این حوزه تسلط پیدا کردهاید و دیگر بهعنوان یک طراح مبتدی شناخته نمیشوید. در این مرحله، انتظارات از شما فراتر از تحویل وظایف مشخص شده، خواهد بود. اینجا زمانی است که باید روی گستردگی مهارتهای خود تمرکز کنید. برای ارتقای خود به سطح سنیور، یادگیری مهارتهای جانبی مهم است. همچنین، پس از دو سال تمرکز بر یک حوزه خاص، یادگیری مهارتهای جدید باعث تنوع و انگیزه بیشتری در مسیر حرفهایتان میشود.
اگر طبق برنامهریزی منظمی پیش بروید، بعد از چهار سال باید بتوانید مهارتهای تیشکل را کسب کنید. حتی ممکن است در این زمان عنوان «طراح ارشد» را نیز دریافت کرده باشید. در این مرحله باید علاوه بر داشتن مهارتهای طراح تیشکل، در چندین حوزه مختلف تخصص ویژهای پیدا کنید. در طول مسیر تبدیل به یک طراح تیشکل، احتمالا متوجه شدهاید که در کدام مهارتهای جانبی توانایی بیشتری دارید. حالا وقت آن است که روی آنها به طور عمیقتری تمرکز کنید و در این حوزهها متخصص شوید.
در زیر به چند نمونه از مهارتهای جانبی پرداختیم که میتوانند به شما کمک کنند تا یک طراح تیشکل شوید:
اگر محصول رو بهتر بشناسید—یعنی بدانید چه مشکلاتی را حل میکند، در مقایسه با رقبا به چه اندازه میتواند موثر باشد و چه آیندهای برای محصول در نظر گرفته شدهاست—میتوانید طراحیهایی انجام بدید که هم زیبا و کاربردپذیر باشند و هم به اهداف کسبوکار کمک کنند. این کار باعث میشود کارتان در برابر مدیران ارشد ارزشمند جلوه کند. علاوه بر این، میتوانید پیشنهادهای بهتری ارائه دهید، روی موفقیت شرکت و محصول تأثیرگذاری بیشتری داشته باشید و در مسیر شغلیتان سریعتر پیشرفت کنید.
لازم نیست که در SQL یا فرمولهای پیچیده تحلیل داده، حرفهای عمل کنید. یاد گرفتن ابزارهای ساده و کاربردی مثل LogRocket یا Amplitude کافی است. با درک بهتر دادههای عددی، میتوانید راهحلهایی پیشنهاد دهید که فقط بر اساس حدس و گمان نیستند، بلکه بر اساس دیتاهای بدست آمده هستند. همچنین، میتوانید فرضیات خود را با دادههای کمی بررسی کنید، نه فقط با نشانههای کیفی. علاوه بر این، تحلیل دادههای کمی میتواند بینشهایی به شما ارائه دهد که از دیگر روشها به راحتی بدست نمیآیند.
ایجاد جایگاه به این معناست که محصول را چطور معرفی، برندینگ و تبلیغ میکنید. برای درک بهتر جایگاه محصول بهتر است بدانید کاربران چطور محصول را میبینند:
اگه این بینشها را بشناسید، میتوانید نحوهی معرفی محصول را بهبود داده و جایگاه درستی برای آن بسازید. این کار باعث میشود شناخت عمیقتری از کاربران و فضای رقابتی بازار داشته باشید.
در نهایت، برای جذب کاربران، فقط طراحی تجربه کاربری عالی کافی نیست، بلکه باید جایگاه محصول را در بازار بهدرستی مشخص کنید.
کیفیت طراحی شما تا حد زیادی به کاربردپذیری فرآیندهای شما بستگی دارد. DesignOps حوزهایست که هدف آن بهینهسازی این فرآیندها و افزایش بهرهوری است. این کار از طریق موارد زیر انجام میشود:
اگر درک درستی از DesignOps داشته باشید، میتوانید فرآیندهای طراحی رو بهبود داده، بهرهوری تیم رو بالا ببرید و این تغییرات را در کل سازمان گسترش دهید. کسی که به افراد تیم کمک کند تا بهتر و بیشتر پیشرفت کنند، همیشه ارزشمند است.
تقریبا همه افراد توانایی کار تیمی را در رزومه خود ثبت میکنند، اما ارتباط و همکاری فراتر از کار کردن در یک تیم است.
مهارتهای قوی در این زمینه:
اگه مهارتهایی مانند ارائه مؤثر، مذاکره، چارچوبهای ارتباطی و حل تعارض را تمرین کنید، نهتنها برای تیم خود نیرویی ارزشمند خواهید بود، بلکه میتوانید ایدههایتان را در فضای کاری پیش ببرید و موانع سازمانی را هموار کنید.
طراح تیشکل: ممکن است نقشهایی مانند پژوهشگر UX، طراح تعامل، یا تحلیلگر کاربردپذیری را بر عهده بگیرند. گستردگی این طراحی به آنها این امکان را میدهد که ارتباط موثری بین تیمها برقرار کنند، در حالی که تخصصشان اطمینان میدهد که کار با کیفیت بالا در حوزه تخصص خود ارائه میدهند.
طراح ویشکل: اغلب وارد نقشهایی مانند رهبران UX یا استراتژیست میشوند، جایی که میتوانند جهتگیری طراحی را تحت تأثیر قرار دهند، دیگران را راهنمایی کنند و اطمینان حاصل کنند که نیازهای کاربران با اهداف تجاری همراستا باشد.
UI دیزاینر تیشکل: ممکن است در طراحی بصری مسلط باشد، در حالی که به زمینههای گرافیک انیمیشن، سیستمهای طراحی و کدنویسی فرانتاند نیز علاقهمند شود.
UI دیزاینر ویشکل: ترکیبی از تخصص در طراحی UI با توانایی استراتژی و رهبری خلاقیتهای طراحی در مقیاس بزرگ را دارد.
انتخاب بین مهارتهای ویشکل و تیشکل بستگی به وضعیت حرفهای، سطح تخصص، و نیازهای شرکت یا پروژه دارد. طراحان ویشکل برای شرایطی که نیاز به تخصص بیشتری دارند، بسیار مفید هستند، در حالی که طراحان تیشکل به دلیل تواناییهای مختلفی که دارند، میتوانند به رشد و توسعه سریعتر شرکتها و تیمها کمک کنند. در نهایت، داشتن تخصص عمیق در یک حوزه و همچنین داشتن قابلیت گسترده برای درک و مشارکت در حوزههای دیگر، یک ترکیب برنده است که میتواند در مسیر حرفهای شما را به موفقیتهای بیشتری برساند.
انتخاب بین طراح تیشکل یا ویشکل بودن، بستگی به مسیر حرفهای و اهدافتان، علایق شخصی، فرصتهای شغلی و نیازهای خاص هر پروژه یا شرکت دارد. طراحان تیشکل، با تمرکز عمیق در یک حوزه تخصصی و آشنایی سطحی با سایر حوزهها، نقش مهمی در اجرای دقیق، حل مسائل مشخص در طول اجرای پروژه و مشارکت در کار تیمی ایفا میکنند. آنها ستون فقرات فرآیندهای تخصصی هستند و حضورشان برای حفظ کیفیت و ثبات در هر پروژه طراحی ضروری است.
در مقابل، طراحان ویشکل، علاوه بر داشتن تخصص، معمولاً مهارتهایی مثل رهبری، مدیریت پروژه، تفکر سیستمی و استراتژیک را نیز در خود پرورش دادهاند. این گروه از طراحان میتوانند پروژهها را از زاویهای وسیعتر ببینند، نیاز کاربران را با اهداف کسبوکار هماهنگ کنند و نقش مؤثری در هدایت تیمها و تصمیمگیریهای کلان داشته باشند.
هر دو مسیر، در جایگاه مناسب خود ارزشمندند. مسئله اصلی این است که هر طراح، با درک درست از توانمندیها و موقعیت فعلی خود، بتواند تصمیم بگیرد که در چه مرحلهای از مسیر حرفهایاش قرار دارد و چه نوع رشد و توسعهای برای او مناسبتر است. حالا زمان آن رسیده که لیستی از مهارتهای خود تهیه کنید. شما تیشکل هستید و یا ویشکل؟ به کدام مسیر شغلی علاقه بیشتری دارید؟
دیدگاه کاربران