تصور کنید یک جعبهی لگو در اختیار دارید که با استفاده از قطعات استاندارد آن میتوانید سازههای مختلفی بسازید؛ از خانههای کوچک گرفته تا قلعههای بزرگ. هر قطعه لگو اندازه، رنگ و اتصال مشخصی دارد و میتواند بارها و بارها در ترکیبهای گوناگون به کار رود. به جای آنکه برای هر سازهای قطعات جدیدی اختراع کنید، از همان بلوکهای آشنا استفاده کرده و طرحهای تازه خلق میکنید. نتیجه چیست؟ ساختوساز سریعتر پیش میرود، سازهها ظاهری هماهنگ و پایدار دارند و هر بار از کیفیت و هماهنگی قطعات اطمینان دارید. حال این تصویر ساده را به دنیای طراحی دیجیتال ربط دهید؛ دیزاین سیستم نقشی مشابه لگو را در طراحی ایفا میکند و با فراهم کردن مجموعهای از اجزای از پیشتعریفشده و قوانین مشخص، به تیمها کمک میکنند محصولات دیجیتال را به شکلی منسجم و کارآمد بسازند.
دیزاین سیستم مجموعهای ساختاریافته از مؤلفههای طراحی، استانداردها و دستورالعملهایی است که به تیمهای طراحی و توسعه کمک میکند محصولات دیجیتال را با هماهنگی و انسجام بیشتری ایجاد کنند. تیم طراحی از این سیستم به عنوان مرجع اصلی و یکپارچه برای طراحی محصول استفاده میکند؛ سیستمی که شامل عناصر بصری، تعاملی، راهنمای استفاده و کدهای آماده است. به بیان دیگر، دیزاین سیستم چارچوبی مشترک برای همه اعضای تیم فراهم میکند تا بر اساس آن تصمیمهای طراحی خود را پیش ببرند. دیزاین سیستمها معمولاً به صورت یک پلتفرم آنلاین مستند میشوند و در دسترس تمام اعضای تیم قرار میگیرند تا بتوانند از نسخه بهروز و کامل آن استفاده کنند. برای مثال، Material Design دیزاین سیستم گوگل است و شامل مجموعهای کامل از مؤلفهها، رنگها، تایپوگرافی و الگوهای تعاملی میباشد. دیزاین متریال به تیمهای طراحی و توسعه کمک میکند تا محصولات مختلف گوگل، مثل Android و Gmail، با ظاهری هماهنگ و تجربهای یکپارچه ساخته شوند.
نکته مهم این است که دیزاین سیستم یک ابزار ایستا و یکبار مصرف نیست؛ بلکه سیستمی پویا و در حال تکامل است که همراه با تغییرات محصول رشد میکند و به نیازهای جدید پاسخ میدهد.
در چند سال گذشته، دیزاین سیستمها به بخشی جداییناپذیر از طراحی و توسعه محصولات تبدیل شدهاند. دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد:
با آماده بودن مؤلفهها و الگوها، زمان طراحی و توسعه کاهش مییابد و محصول با سرعت بیشتری آماده میشود.
وقتی عناصری مثل دکمهها، رنگها و فونتها مشخص باشند، تمرکز طراحان روی تجربه کاربر و حل مسائل اصلی خواهد بود.
دیزاین سیستم با ایجاد یکپارچگی در ظاهر و رفتار محصول، تجربه کاربر را بهتر و برند را قویتر میکند.
همچنین زبان مشترکی در تیم ایجاد میکند که اختلافنظرها را کاهش میدهد و همکاری را روانتر میسازد.
با رشد سازمان، هماهنگی تیمها و اعمال تغییرات در کل محصول به کمک آن آسانتر میشود.
افراد تازهوارد هم میتوانند سریعتر با سبک طراحی آشنا شوند و بدون سردرگمی کارشان را شروع کنند.
یک دیزاین سیستم فقط شامل چند عنصر گرافیکی نیست. برای اینکه بتواند بهدرستی عمل کند، باید اجزای مشخص و کاربردی داشته باشد. در ادامه، مهمترین بخشهای یک دیزاین سیستم را مرور میکنیم:
این بخش شامل قواعد کلی برند است؛ مثل رنگهای اصلی، نوع تایپوگرافی، فاصلهگذاری، و نحوهی استفاده از آرم یا لوگو. راهنمای سبک کمک میکند همهی محصولات ظاهری یکپارچه داشته باشند و هویت برند حفظ شود.
در این بخش، اجزای رابط کاربری مثل دکمهها، فرمها، تبها و نوارهای ناوبری قرار دارند. این اجزا، آماده استفاده هستند و در موقعیتهای مختلف میتوان آنها را به کار برد. هر جزء معمولاً به همراه توضیح، مثال و در بعضی موارد کد استفاده میشود.
الگوها، ترکیبی از چند جزء هستند که برای انجام یک کار مشخص طراحی شدهاند. مثلاً الگوی ثبتنام، ترکیبی از فیلد نام، ایمیل، پسورد و یک دکمه ثبت است. این الگوها باعث میشوند طراحی بخشهای تکراری سادهتر و سریعتر انجام شود.
این قسمت شامل توضیحاتی درباره نحوه استفاده درست از جزییات و الگوهاست. همچنین ممکن است شامل نکاتی درباره دسترسپذیری، نحوهی واکنش اجزا در موبایل و دسکتاپ، یا قوانین مربوط به نحوه نوشتن متنها باشد.
توکنها در واقع متغیرهایی هستند که ویژگیهای پایه مثل رنگها، فونتها، اندازهها و فاصلهها را تعریف میکنند. مثلاً به جای نوشتن کد رنگ، از عبارتی مثل «Primary color» استفاده میشود. این روش باعث میشود هر تغییری در توکنها، در کل سیستم اعمال شود و هماهنگی حفظ شود.
هر سازمان بسته به نیاز و منابعی که در اختیار دارد، میتواند روش متفاوتی را برای بهکارگیری یا ساخت دیزاین سیستم انتخاب کند. بهطور کلی سه رویکرد اصلی وجود دارد:
در این روش، سازمان از یک دیزاین سیستم عمومی و موجود، مانند Material Design استفاده میکند. این کار باعث صرفهجویی در زمان و هزینه میشود، چون بیشتر اجزا و دستورالعملها از قبل آماده هستند. البته ممکن است لازم باشد تغییراتی در رنگها یا فونتها اعمال شود تا با هویت برند هماهنگ شود.
گاهی سازمانها یک دیزاین سیستم آماده را به عنوان پایه انتخاب میکنند، اما آن را با نیازهای خود سازگار میسازند. برای مثال، عناصر را ویرایش میکنند یا اجزای جدیدی به آن اضافه میکنند. این روش تعادلی بین استفاده از منابع آماده و ساختار اختصاصی ایجاد میکند.
برخی سازمانها تصمیم میگیرند دیزاین سیستم خود را از پایه طراحی کنند. این روش بیشترین زمان و هزینه را نیاز دارد، اما بالاترین میزان هماهنگی با نیازهای خاص محصول و برند را هم فراهم میکند. در سازمانهای بزرگ، این گزینه معمولاً رایجتر است.
در هر کدام از این روشها، نکته مهم این است که دیزاین سیستم باید زنده بماند. یعنی با تغییرات محصول، نیازهای کاربران و پیشرفتهای فنی، بهروزرسانی شود. به همین دلیل، اغلب تیمی خاص برای نگهداری و توسعه مداوم این سیستم در نظر گرفته میشود.
در سالهای اخیر، شرکتهای بزرگ و مطرح دنیا دیزاین سیستمهایی طراحی کردهاند که نهتنها به تیمهای داخلی آنها کمک میکند، بلکه تبدیل به الگوهایی برای دیگر محصولات شدهاند. در ادامه با چند نمونه از این سیستمها آشنا میشویم:
گوگل این سیستم را طراحی کرده تا تجربهای هماهنگ در بین محصولاتش ایجاد کند. در متریال دیزاین، همه چیز از رنگها و تایپوگرافی گرفته تا نحوهی حرکت اجزا، استاندارد شده است. این سیستم به طراحان و برنامهنویسان کمک میکند محصولات سازگار، زیبا و کاربردی بسازند.
اپل همیشه به جزئیات طراحی توجه ویژه داشته است. در راهنمای طراحی اپل، تمام اصول مورد نیاز برای طراحی محصولات این شرکت بهطور دقیق مشخص شدهاند. دیزاین سیستم اپل به گونهای طراحی شده که تجربهی کار با محصولات اپل ساده، منظم و لذتبخش باشد.
Polaris برای پلتفرم تجارت الکترونیکی شاپیفای ساخته شده و کمک میکند فروشگاههای آنلاین تجربهای یکپارچه و حرفهای ارائه دهند. در این سیستم، ارزشهای برند شاپیفای بهخوبی در طراحیها بازتاب یافتهاند.
تیم طراحی Atlassian این سیستم را برای مجموعه ابزارهایی مثل Jira و Trello طراحی کردهاند تا هماهنگی کامل بین تیمهای طراحی و توسعه در سراسر جهان ایجاد کند. مستندات آن بسیار دقیق، شفاف و قابل استفاده برای تیمهای مختلف است.
با وجود مزایای زیادی که دیزاین سیستمها دارند، اجرای آنها همیشه آسان نیست. بسیاری از سازمانها در مسیر ساخت یا استفاده از این سیستمها با چالشهایی روبهرو میشوند. در ادامه به چند مورد از این چالشها اشاره میکنیم:
ایجاد یک دیزاین سیستم قوی، به زمان، نیروی متخصص و برنامهریزی دقیق نیاز دارد. این کار یک پروژهی کوتاهمدت نیست؛ مانند ساختن مسیر راهآهن برای یک شبکهی بزرگ است. اگر فقط ریلهای اولیه را بسازید اما برای نگهداری، توسعه یا اتصال بخشهای بعدی برنامه نداشته باشید، مسیر نصفه میماند و هیچ قطاری به مقصد نمیرسد. اگر طراحان و برنامهنویسان دیزاین سیستم را جدی نگیرند، ممکن است نیمهکاره رها شود و عملاً کاراییاش را از دست بدهد.
برای اینکه دیزاین سیستم مؤثر باشد، همهی تیمها باید آن را بشناسند و از آن استفاده کنند. اگر هر تیم مسیر خودش را برود، مثل این است که چند گروه مختلف بخواهند یک کتاب مشترک بنویسند، اما هرکدام با زبان و قواعد خودشان. بدون آشنایی با ساختار و اصول مشترک، نتیجه کار ناهماهنگ و گیجکننده خواهد بود. به همین دلیل، آموزش و فرهنگسازی برای استفاده درست از سیستم، ضروری است.
تغییر سبک طراحی یا روشهای کار، همیشه با مقاومت همراه است. گاهی اعضای تیم حس میکنند دیزاین سیستم دست و پایشان را میبندد، چون آزادی عمل گذشته را ندارند. درست مثل کسی که سالها با قلم و کاغذ کار کرده و حالا باید به ابزار دیجیتال عادت کند. اگر سیستم بهدرستی معرفی و پیادهسازی نشود، این مقاومت میتواند باعث کندی کار و دورزدن قواعد شود.
تیمها دیزاین سیستمها را فقط یکبار نمیسازند، بلکه باید آنها را بهصورت مداوم بهروزرسانی کنند. مثل یک باغ هستند؛ اگر به آن رسیدگی نشود، بهمرور خشک میشود و کاراییاش را از دست میدهد. در صورتی که سیستم ثابت بماند و با نیازهای جدید تطبیق پیدا نکند، اعضای تیم اعتمادشان را از دست میدهند.
بعضیها فکر میکنند دیزاین سیستم فقط برای پروژههای بزرگ است، اما این تصور اشتباه است. حتی در پروژههای کوچک هم میتواند نظم و سرعت بهتری ایجاد کند. مثل نقشهای است که برای ساخت یک اتاق لازم است؛ قرار نیست چون فضا کوچک است، بدون نقشه پیش برویم. بدون ساختار مشخص، حتی کوچکترین پروژهها هم به بینظمی و دوبارهکاری ختم میشوند.
دیزاین سیستم فقط مجموعهای از اجزای طراحی نیست؛ بلکه زیرساختی است که تجربهی کاربر را هدایت میکند، همکاری تیمی را بهبود میبخشد و انسجام بصری محصول را حفظ میکند. استفاده از دیزاین سیستم یعنی تصمیمگیری آگاهانه برای ایجاد تجربهای یکپارچه، قابل اطمینان.
در این مقاله دیدیم که چرا سازمانها به سراغ دیزاین سیستم میروند، چه اجزایی دارد، چگونه میتوان آن را پیادهسازی کرد، و چه نمونههایی در دنیا موفق عمل کردهاند. همچنین با چالشهایی آشنا شدیم که ممکن است هنگام ساخت یا نگهداری این سیستم پیش بیاید.
در نهایت، یک طراحی موفق زمانی معنا پیدا میکند که نهفقط زیبا باشد، بلکه منسجم، قابل فهم، و قابل تکرار هم باشد. دیزاین سیستم، ابزاری است که این هدف را ممکن میکند؛ ابزاری برای ساخت تجربهای پایدار، حرفهای و کارآمد که از دل یک همکاری منظم و ساختارمند شکل میگیرد. شما چه تجربهای از استفاده از دیزاین سیستمها دارید؟ تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه کاربران