تصور کنید شخص کمی احساس ناراحتی میکند. شما یک فنجان چای گیاهی به او میدهید و ادعا میکنید که این یک اکسیر تقویتکننده خلق و خو است. خود چای هیچ ترکیب خاصی برای تقویت خلق و خوی ندارد. با این حال، از آنجایی که فرد معتقد است این یک بهبود دهنده خلق و خوی است، ممکن است بعد از خوردن آن کمی احساس شادی کند. این افزایش خلق و خوی که ناشی از اعتقاد آن، به قدرت چای است، نمونهای رایج از اثر دارونما در زندگی روزمره ما است. این نشان میدهد که چگونه ذهن ما میتواند بر احساسات و رفاه ما بر اساس انتظارات ما تاثیر بگذارد.
یک فرآیند روانشناختی است که بر ادراک و تجربه فرد از بهبود در پاسخ به درمان تاثیر میگذارد. هنگامی که افراد انتظار دارند که یک درمان خاص موثر باشد، افکار و باورهای شناختی آنها میتواند آنها را به درک تغییرات مثبت یا پیشرفتها، حتی اگر یک درمانی واقعی وجود نداشته باشد، سوق دهد. این نشان میدهد که چگونه فرآیندهای ذهنی و تاثیر دارونما یا پلاسیبو با یکدیگر تعامل میکنند و در شکلدهی تجربیات ما از بهبود تاثیرگذار هستند.
اثر دارونما یک پاسخ فیزیولوژیکی است که فرد تغییر مثبتی را در وضعیت یا علائم خود تجربه میکند، زیرا معتقد است یک درمان، موثر است، حتی اگر خود درمان ارزش درمانی واقعی نداشته باشد. بر اساس انتظارات و اعتقاد فرد به اثربخشی درمان، قدرت ذهن را در تأثیرگذاری بر سلامت جسمانی برجسته میکند.
واژه “دارونما” یا ” پلاسیبو” از سال ۱۷۷۲ مورد استفاده بوده و در طول تاریخ و دهههای متعدد، پزشکان و حتی کشیکهای مختلفی از آن استفاده میکردند، و مقالات گوناگونی در مورد آن منتشر شده است. اما اصطلاح دارونما برای اولین بار توسط پزشکی به نام “جان هیگارت ” در سال ۱۷۹۹ معرفی شد و مورد استفاده قرار گرفت. او با بررسی یک روش درمانی محبوب در زمان خود به نام «تراکتورهای پرکینز»، موفق به کشف دارونما شد. سپس، در سال ۱۹۲۰، “تی سی گریوز” برای اولین بار در مقالهای با نام «لنست» درباره اثر دارونما توضیح داد.
در سال ۱۹۵۵، دکتر هنری بیچر(Henry Beecher)، متخصص بیهوشی در دانشکده پزشکی هاروارد، مقاله مهمی را در مجله انجمن پزشکی آمریکا به نام «دارونمای قدرتمند» منتشر کرد. مقاله به دلیل ادعاهایی که مطرح کرد، به دلیل نفوذ گسترده و نقصهای عمیق آن قابل توجه است. بیچر در حال مطالعه دارونماها – درمانهای بیاثر دارویی، مانند قرصهای بدون ماده فعال – بود و شواهدی را از پانزده کارآزمایی بالینی که در آنها اثربخشی درمانهای واقعی برای کاهش نتایج ذهنی گزارششده توسط بیمار، بهعنوان مثال درد، تهوع و اضطراب، بررسی شد. با مقایسه آنها با دارونماها آزمایش شد. بیچر به این نتیجه رسید که به طور کلی، در ۳۵ درصد موارد این وضعیت “به طور رضایت بخشی با دارونما تسکین مییابد”، که او آن را شواهدی از اثربخشی درمانی میدانست.
او همچنین چند مطالعه را در مورد یافتن اثرات عینی دارونماها، مانند تولید اسید معده و افزایش فعالیت قشر آدرنال، مورد بحث قرار داد. از آنجایی که به نظر میرسید این اثر در شرایط مختلف کم و بیش به طور مساوی رخ میدهد، بیچر استنباط کرد که “یک مکانیسم اساسی مشترک در حال کار است.”
تصور کنید از یک برنامه یا وب سایتی مانند یک بازی جالب استفاده میکنید. گاهی اوقات، حتی اگر کار فوق العاده خاصی انجام ندهد، باز هم آن را دوست داریم زیرا ظاهر زیبایی داشته و استفاده از آن حس خوبی دارد. مثل زمانی است که از یک رنگ مورد علاقه یا یک لوگوی آشنا احساس شادی میکنید.
اکنون، به این فکر کنید که چگونه گاهی اوقات، وقتی یک دایره در حال چرخش یا یک نوار بارگیری میبینید، این احساس به شما دست میدهد که برنامه در حال انجام کار مهمی است، حتی اگر فقط یک لحظه طول بکشد. این مانند یک نمایش کوچک است که شما را علاقهمند نگه میدارد.
بنابراین، اثر دارونما در طراحی این است که محصولات را خوب جلوه دهد، حتی اگر کار خارقالعادهای انجام ندهند.
در ادامه به روشهای مختلفی که استفاده از اثر دارونما میتواند بر طراحی تاثیر بگذارد، اشاره میکنیم:
استفاده از روانشناسی رنگ در طراحی میتواند احساسات خاصی را برانگیزد و بر احساس کاربران در مورد محصول تأثیر بگذارد و یک اثر دارونما با تداعی رنگ ها ایجاد کند.
ادغام عناصر حسی، مانند انتقال صاف یا صداهای ظریف، میتواند تجربه حسی کلی را بهبود بخشد و به درک مثبت کاربر کمک کند.
ارائه بازخورد فوری، مانند تأیید اقدامات کاربر، به سرعت میتواند درک کارآمد و پاسخگویی ایجاد کند و تاثیر مثبتی بر برداشت کلی کاربر بگذارد.
در فرآیند پرداخت، قرار دادن دکمه «پرداخت مجدد»، حتی زمانی که سیستم به طور خودکار دوباره تلاش میکند، میتواند یک اثر دارونما ایجاد میکند. این به کاربران حس کنترل میدهد و درک آنها از قابلیت اطمینان پرداخت را افزایش میدهد. این ترفند روانشناختی، کاربران را در این فرآیند مشارکت میدهد، به آنها اطمینان میدهد و به یک تجربه کلی مثبتتر کمک میکند.
اثر دارونما یا پلاسیبو در طراحی تجربه کاربری، بر تأثیر عمیق ادراک و تجربه کاربر، فراتر از ویژگیهای عملکردی تأکید میکند. با ترکیب استراتژیک عناصر زیباییشناختی، احساسی و روانشناختی، طراحان میتوانند محیطی را ایجاد کنند که در آن کاربران نه تنها با یک محصول تعامل داشته باشند، بلکه بر اساس عوامل ذهنی، برداشتهای مثبتی را نیز ایجاد کنند. جذابیت بصری، ثبات برند، مکانیسمهای بازخورد و ارتباطات عاطفی نقشهای اساسی در شکلدهی نگرشهای کاربر دارند.
استفاده از اثر دارونما فراتر از کاربرد عملکردی یک محصول است. از هنر طراحی بهره میبرد، جایی که ادغام یکپارچه فرم و عملکرد، تجربه کاربری همه جانبه و رضایتبخشی را ایجاد میکند. ایجاد این تعادل ظریف تضمین میکند که کاربران نه تنها یک رابط طراحی شده را به خوبی هدایت میکنند، بلکه آن را به طور مثبت درک میکنند، و باعث ایجاد یک ارتباط پایدار و تاثیرگذاری میشود که فراتر از عملکرد صرف است. در نهایت، در حوزه طراحی تجربه کاربری، اثر دارونما، به ابزاری قدرتمند برای ساختن نه تنها قابلیت استفاده، بلکه یک سفر جذاب و به یاد ماندنی کاربر تبدیل میشود.
دیدگاه کاربران